تعطیلات تابستان است. هوا عالی است و همه بچهها، بیرون از خانه مشغول بازی و تفریح هستند. پس گرگ هفلی کجاست؟ او در خانه، پردهها را کشیده و با بازیهای ویدیوییاش سرگرم است. گرگ اعتراف میکند که اگر در خانه بماند، تابستانی بسیار رویایی را پشت سر خواهد گذاشت، چون نه از تکالیف مدرسه خبری است و نه قوانین سفت و سخت. اما نظر مادر گرگ در مورد تابستانی ایدهآل، کاملا متفاوت است... او دایم بند و بساط سفر را میبندد و میخواهد تمام اعضای خانواده با هم باشند. حالا نظر کدام یک بر دیگری میچربد؟ آیا دیدگاه جدیدی وارد خانواده هفلی میشود و همه چیز را دگرگون میکند؟