رمان ایرانی

تا ته دنیا

یاد آن روزها که من در انتهای دنیای کوچک تو بودم و تو یادی از من نمی‌کردی ای کاش آن روزها به ابدیت می‌پیوست ابدیتی به منتها اما من هنوز به یاد آن روزها ره می‌سپارم شاید، شاید روزی به سفری تا ته دنیا بروم! آری تا ته دنیا تا مرز ابدیت...

پاسارگاد
9789646933811
۱۳۸۹
۷۳۲ صفحه
۱۰۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سوگند ده‌کردنژاد
مثل همانی که در خواب دیدم
مثل همانی که در خواب دیدم توی اتوبوس نشسته‌ام. دخترها هم بغل دستم. فرهاد، جلوی مسجد ایستاده. دست تکان می‌دهد برامان. فقط مژه می‌زنم. حتی حوصله اینکه انگشتم را بالا بیاورم، ندارم. پایین پام، ساک کوچکی است. چند تکه لباس برای دخترها توش گذاشته‌ام. موقعی که برای آخرین بار، خانه را از نظر گذراندم و قفل پشت در را انداختم، حس کردم دارم تمام می‌شوم. دارم ...
جای قدم‌هایمان روی برف چه زود پاک می‌شود
جای قدم‌هایمان روی برف چه زود پاک می‌شود کتاب جای قدم‌هایمان روی برف چه زود پاک می‌شود با زبانی ساده و روان راوی قصه مردمان روزگار خودمان است. شاید حقیقت زندگی برخی از ما، قصه‌ای که به نظر ساده می‌آید ولی در پی خود ناگفته‌ها دارد، چه برای نسل جوان، چه پدران و مادران ما. داستانی زیرپوستی در مورد دختری که به علت مشکلات مالی همراه با خانواده، ...
مشاهده تمام رمان های سوگند ده‌کردنژاد
مجموعه‌ها