آنیتا
هنوز وقت بود، می توانستم بروم و میشد که همه اینها رخ نداده باشند، و میشد که همه اینها پاک و روشن بوده باشند، همانگونه که پیش از آن روز بودند. باید که چنین میشد؟ هنگامهاش فرا رسید؟ کوتاه و ترسناک و گریزماپذیر، با گامی ناگهانی تمامی درخشش جوانی را با خود همراه برد.
آدمها و قضا و قدر
فریماه قلم را زمین گذاشت. آدمهای این داستان هم هویت خود را یافته بودند. زندگی ادامه دارد. این که بعد از این گاه هم به قضا و قدر و مهمتر از همه به آنچه تو، خواننده عزیز، به آن میاندیشی، تو بگو چه خواهد شد.
خانه قدیمی
کتاب حاضر، مجموعه داستانهای کوتاه فارسی با موضوع اجتماعی است. برخی از عناوین داستانها عبارتند از: «عکس قدیمی»؛ «دوست قدیمی»؛ «خانه قدیمی»؛ «مرد قدیمی»؛ «ناشر قدیمی»؛ «نویسنده قدیمی» و «زن قدیمی». در داستان «خانه قدیمی» آمده است: «خانم جان»، صاحب خانهای قدیمی در روستایی است که به سبک قدیمی ساخته شده است. «مریم» و «رمضان» زن و شوهری هستند که ...
سکوت پرهیاهو
مهدی روز به روز افسردهتر میشد. کمتر خانه میماند و کمتر حرف میزند. ترس و وحشت از بیهویتی وجودش را تسخیر کرده بود. پدر جواب درست حسابی نمیداد. ای خدا... ای پروردگار. من کی هستم؟ رسیده بود به جایی که دیگر مهدی غفاری هم نبود. شاید مهدی هم نبود.
اگر مهدی نبود پس چه کسی بود؟