مجموعه داستان خارجی

مردی با کت و شلوار مشکی

(The man in the black suit)

شاید در آینده کسی دست‌نوشته‌هایم را پیدا کند و آن‌ها را بخواند. به عقیده من احتمال آن خیلی زیاد است، چون آدم‌ها تمایل دارند بعد از مرگ همنوع خود از اسرار زندگی و مرگ او سر در بیاورند. بله، از همین رو مطمئنا روزی خاطراتم را خواهند خواند... ولی آیا کسی داستانم را باور خواهد کرد؟! نه... تقریبا مطمئنم که هیچ‌کس گفته‌هایم را نمی‌پذیرد، اما برایم هیچ اهمیتی ندارد. پذیرش یا عدم پذیرش دیگران اصلا برایم مهم نیست‌، چرا که من به رهایی و نجات می‌اندیشم و فهمیده‌ام که با نوشتن، این حس به انسان‌ها منتقل می‌گردد... حس مرگ‌آوری که من در زمان ملاقات با مرد کت و شلوار مشکی داشتم...

رادمهر
9789648673814
۱۳۹۰
۱۷۲ صفحه
۲۴۳۹ مشاهده
۱ نقل قول
استفن کینگ
صفحه نویسنده استفن کینگ
۲۶ رمان استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونه‌های وحشت و خیال‌پردازی است.
دیگر رمان‌های استفن کینگ
7 تیرکش (برج تاریک 2)
7 تیرکش (برج تاریک 2) این کتاب، دومین جلد از مجموعه کتاب 7 جلدی برج تاریک است. جلد سوم، سرزمین متروک، جزئیات نیمی از جست و جوی رولند، ادی و سوزانا در راه رسیدن به برج تاریک را شرح می‌دهد. جلد دوم این مجموعه که طولانی‌تر از جلد اول است، سوالات بدون پاسخ بسیاری را مطرح می‌کند و اوج داستان در جلدهای بعدی رخ می‌دهد. اما ...
خانه سیاه
خانه سیاه
چیزهای ضروری 1 (2 جلدی)
چیزهای ضروری 1 (2 جلدی) بازشدن یک فروشگاه تازه به نام چیزهای ضروری در یک شهر کوچک به نام کاسل در ایالت مین جوششی در شهر پدیدار می‌کند. مدیر فروشگاه یک مرد میانسال خوش چهره و آقامنش به نام لیلاند گرانت است که به نظر می‌رسد همیشه چیزی در فروشگاهش دارد که دقیقا مناسب خواسته یکی از اهالی شهر است. چیزهای متنوع از بلیت مسابقه ...
رویای سپید (آهنگ آخر دنیا 3) 3 جلدی
رویای سپید (آهنگ آخر دنیا 3) 3 جلدی یک بیماری ویروسی، ساخته دسته بشر، دامنگیر انسان‌ها می‌شود. این بیماری کشنده که شباهت بسیاری به آنفولانزا و ذات‌الریه دارد، به شکل وحشتناکی انسان‌ها و حتی بعضی از حیوانات را از پا درمی‌آورد و فقط عده کمی از آن جان سالم به در می‌برند. بازماندگان، بر اساس خوابی مشترک که مسیر آینده را نشان‌شان می‌دهد، به دنبال انسان‌های زنده دیگر، ...
داستان‌های پراکنده
داستان‌های پراکنده برنت گلوله‌ها را روی ریل سمت چپ ردیف کرد... کنار ریل به صف شدیم. گلوله‌ها جلو چشم‌های مصمم‌مان می‌درخشیدند. جان اولین کسی بود که صدای قطار را شنید، و وقتی به دستور برنت جلوتر رفتیم متوجه شدم دارم تند و تند زیر لب دعا می‌خواند. دووی کمی دورتر در سمت راست من ایستاد. صدای غرش واگن‌های قطار نزدیک شد، و کمی ...
مشاهده تمام رمان های استفن کینگ
مجموعه‌ها