نامتعارفه آقای مترجم با سیدی
نگهبان که رفت یک بار دیگر شماره تلفن همراه زن را گرفت و شنید ‹‹دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است.›› دلش برای مشترک مورد نظر شور میزد. اما کاری نمیتوانست بکند. از کشوی میزش پرتقال بزرگی برداشت، توی آبدارخانه با مایع ظرفشویی شست. پرتقال را پوست کند. پرهای آن را اریب دور بشقاب چید و گل نارنجی کوچکی از پوست ...
نامتعارفه آقای مترجم با سیدی
نگهبان که رفت یک بار دیگر شماره تلفن همراه زن را گرفت و شنید ‹‹دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است.›› دلش برای مشترک مورد نظر شور میزد. اما کاری نمیتوانست بکند. از کشوی میزش پرتقال بزرگی برداشت، توی آبدارخانه با مایع ظرفشویی شست. پرتقال را پوست کند. پرهای آن را اریب دور بشقاب چید و گل نارنجی کوچکی از پوست ...