دفترچه خاطرات سنگی، اشارهای معنیدار و کمی هم زیرکانه به همین نشان و شغل خانوادگی است. در این کتاب برگهایی از دفتر خاطرات زنی از این دودمان سنگی را ورق میزنیم: از آن روز گرم فاجعهبار در سال 1905 که در کنار میز آشپزخانه و بساط پودینگپزی مادر بیمارش که آخرین نفسهای زندگیاش را در همان هنگام زادن او در مانیتوبای کانادا به او بخشید تا سفر با پدر به ایندیانا و تمامی سالهایی که به عنوان همسر، مادر و سپس بیوهای تنها مانده، در مبارزهای برای یافتن جایگاهش در زندگی گذشت، در این بازگویی روزنگار آمده است.