مجموعه داستان خارجی

به چیزی دست نزن

از من گفتن منیژه خانم، توی این دوره و زمانه به هیچ‌کس نمی‌شود اعتماد کرد. توی این آپارتمان خانواده زندگی می‌کند. من هم که می‌دانی پسرم دیگر بزرگ شده است باید مراقبش باشم. توی این چند ماه همه رفت و آمدهایش را زیر نظر داشتم. نه که بخواهم فضولی کنم‌ها، ولی خوب دیگر باید مواظب بود. خلاصه از شوهر این زن خبری نیست که نیست. فقط گاهی یک پیرمرد می‌آید و چند ساعتی می‌ماند و بعد می‌رود. بعضی وقت‌ها هم همان پیرمرد با یک زن چادری می‌آید حالا این که زنش است یا نه خدا می‌داند.

آموت
9786005941111
۱۳۸۹
۹۶ صفحه
۲۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لیلا عباس‌علی‌زاده
غزل شیرین عشق
غزل شیرین عشق سرم را پایین می‌اندازم و چیزی نمی‌گویم. معصومه خانم می‌گوید: این‌ها را نمی‌گویم که خدای نکرده،‌ احساس گناه کنی و شرمنده شوی. من می‌دانم و تو هم مقصر نبوده‌ای و فقط طبق خواست خانواده‌ات رفتار کردی. من تو را سرزنش نمی‌کنم. می‌دانم که تو هم تلاشت رو کردی ولی خب... قسمت این بود دیگر. محمد می‌گفت بعد از شیرین دیگر ...
مشاهده تمام رمان های لیلا عباس‌علی‌زاده
مجموعه‌ها