مجموعه داستان داخلی

زنی با چکمه ساق بلند سبز

تویوتای مشکی، پیچید سمت رستوران، بوته‌های دو طرف راه را آشفت و با ترمزی صدادار جلو پله‌ها توقف کرد. زنی با عینک رنگی از پشت فرمان پایین آمد و در ماشین را به حال خود رها کرد. موهای طلایی‌اش از کنار روسری بیرون ریخته بود و چکمه‌های چرمی سبز رنگ ساق بلند پایش بود. سویچ را داد دست دربان و با عجله از پله‌ها بالا رفت.

ققنوس
9789643116330
۱۳۸۵
۱۰۴ صفحه
۵۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مرتضی کربلایی‌لو
چهره برافروخته
چهره برافروخته عزیزه دیرتر از همه وارد اتاق روشن از آفتاب شد. نه به حاتم نگاه کرد و نه به دو پسر. انگار با همه غریبه بود، هر چند این غریبگی در چشم آدم جا افتاده‌ای مثل حاتم طلیعه صمیمیت‌های ناگهانی بود آینه کوچک گردش را به کف دست چسبانده بود. فرهاد و بیش از فرهاد حسن با چشم‌های گشاد شده نگاهش ...
مفیدآقا
مفیدآقا
خیالات
خیالات پژوی مشکی رنگ از مقابلش گذشت و جلوتر توقف کرد، بعد بلافاصله دنده عقب گرفت و جلو شهلا ایستاد. راننده شیشه را پایین داد. بلند گفت:«بیایید بالا می‌رسونمتون.» شهلا هنوز راننده را ندیده بود. بی‌اعتنا گفت:«خیلی ممنون. منتظرم تاکسی بیاد. شما بفرمایین.» دور نیست؛ اتفاقی غریب نیست؛ خیالات در همین نزدیکی است؛ روزمره‌ای است که آرام آرام مسخ می‌کند؛ می‌رود، می‌آید ...
سمت کالسکه
سمت کالسکه «سمت کالسکه «رمان - دیوانه» است و ستایشی است از ادبیات داستانی روسیه در قرن نوزدهم از آن‌رو که فرهنگی میانه، همان‌قدر شرقی که غربی، بر آن چیره بوده است. «کالسکه» صندوقی است که حال و هوای شهری روسیه در آن حبس شده. ماجرا در تبریز معاصر می‌گذرد، به حکم این که دروازه‌ی روسیه و اروپا بوده است به ایران ...
مشاهده تمام رمان های مرتضی کربلایی‌لو
مجموعه‌ها