توی این یک هفتهای که اینجا بودم، تا حالا به خودم جرات ندادم بودم به این قسمت پشت بام بیایم. میترسیدم پایم بلغزد و اتفاق دردناکی برایم بیفتد. اما حالا احساس سبکی میکنم. کاش زودتر آمدهام. بیاختیار و بدون ترس روی یکی از کنگرهها میروم و دستهایم را از دو طرف باز میکنم و چشمم را میبندم.