لیف، باردا و جاسمین، سه همسفری که تنها نقطه مشترکشان، نفرت از دشمن واحد است، برای پیدا کردن هفت گوهر گمشده کمربند جادویی دلتورا به جستجوی خطرناکی دست میزنند. تنها زمانی که کمربند کامل میشود ارباب سایهها سرنگون میشود.
۲۶ رمان
Roger Zelazny made his name with a group of novellas which demonstrated just how intense an emotional charge could be generated by the stock imagery of sf; the most famous of these is 'A Rose for Ecclesiastes' in which a poet struggles to convince dying and sterile Martians that life is worth continuing. Zelazny continued to write excellent short stories throughout his career, which share the inventiveness of these early novellas, but perhaps lack some of their intensity. Most of ...
جنگلهای سکوت (در جستجوی دلتورا 1)
ارباب سایههای اهریمنی نقشه کشیده است تا به سرزمین دلتورا حمله کند و مردمانش را به اسارت در آورد. تنها مانع او، کمربند جادویی دلتورا است که هفت گوهر با نیروهای عجیب و مرموز دارد. ارباب سایهها گوهرها را ربوده و در سرتاسر قلمرو پادشاهی، در مکانهای ترسناک، پنهان میکند. با این کار او پیروز میشود و دلتورا را به ...
روون پسری از رین
پیشگویی جادوگر روستا، شبیه معماست. اگر روون پسرنوجوان روستا میخواهد مردم منطقه را از خشکسالی نجات دهد، باید معما را حل کند. شش تن از مردم روستا برای رسیدن به پاسخ معما دل به دریا میزنند و برای حل معما، با خطر ناشناخته کوهستان درگیر میشوند. روون نفر هفتم گروه نیز ناخواسته با آنها همراه میشود. به نظر مردم روستای ...
سرزمین سایهها (سرزمین سایههای دلتورا 3)
لیف، باردا و جاسمین برای شکست ارباب سایهها در سرزمین خودش، باید آخرین قسمت فلوت پیران را در جزیره زمردین کراس بیابند.
آیا فلوت دوباره یکپارچه میشود؟ آیا جادوی کهن فلوت هنوز هم میتواند بر افسون اهریمنی دشمن غلبه کند؟ آیا لیف، باردا و جاسمین به تله میافتند؟ آنها با تردید به راهشان ادامه میدهند، میدانند که جستجویشان باید در سرزمین ...
روون و نگهبان کریستال
کسی از دور دستها، از سرزمین"ماریس" برای مردم روستای رین پیامی رمزگونه میآورد. روون پسر نوجوان روستا با کشف معمای پیام، دچار وحشت میشود. زمانی نمیگذرد که سفری طولانی را به سوی دریای خطرناک و دنیای غریب مردم ماریس آغاز میکند. آنجا فتنه و خطر، روون را محاصره میکنند و او نمیداند باید به چه کسی اعتماد کند؟
به نظر مردم ...
سرزمین سایههای دلتورا (مجموعه 3 جلدی)
بعد از چند لحظه، آب به شکل دورانی دور و برشان به چرخش درآمد. لیف، باردا و جاسمین به محض دیدن چهار ماهی غولپیکر که از اعماق آب بیرون آمدند، وحشتزده فریاد کشیدند. مارماهیها دهان ناهنجارشان را به شکل ترسناکی گشوده بودند. پن گفت: ((گردنشان را محکم بگیرید. من احضارشان کردم. آنها ما را به خانه برمیگردانند)).