کورت، نویسنده جوان، به همراه پرنسساش، لیدیا، با قطار عازم سوئد میشوند تا تعطیلات تابستانیشان را در آنجا سپری کنند. آنها در قصر گریپسهلم، یکی از قلعههای باستانی در کنار دریاچه مالار ( در منطقه مارییفرد)، اقامت میکنند و به هواخوری، شنا کردن، تفریح و خوشگذرانی میپردازند؛ ولی ناگهان درگیر ماجرایی میشوند که مربوط میشود به دختربچهای که در یتیمخانهای در آن حوالی مورد آزار و شکنجه مدیر آنجا، خانم آدریانی، قرار گرفته است، و چون معتقدند که نیکی همیشه بر بدی پیروز میشود، عزمشان را جزم میکنند تا دخترک بیچاره را از چنگال بیرحم این زن نجات دهند...