بعضیها هیچوقت نمیفهمن
تا اونجایی که یادمه من روز نهم ژانویهی 1890 در سمت کارمندی هفتهنامهی ولت یونه تو برلین به دنیا اومدم. تو یکی از روزنامههای محلی نوشته بودن اجدادم بالای درختا میشستن و انگشت تو دماغشون میکردن. من که خودم آروم و آسوده تو پاریس زندگی میکنم، هر روز هم بعد از غذا یه نیم ساعتی با دو تا از رفقا ...
قصر گریپسهلم
کورت، نویسنده جوان، به همراه پرنسساش، لیدیا، با قطار عازم سوئد میشوند تا تعطیلات تابستانیشان را در آنجا سپری کنند. آنها در قصر گریپسهلم، یکی از قلعههای باستانی در کنار دریاچه مالار ( در منطقه مارییفرد)، اقامت میکنند و به هواخوری، شنا کردن، تفریح و خوشگذرانی میپردازند؛ ولی ناگهان درگیر ماجرایی میشوند که مربوط میشود به دختربچهای که در یتیمخانهای ...
بعضیها هیچوقت نمیفهمن
تا اونجایی که یادمه من روز نهم ژانویهی 1890 در سمت کارمندی هفتهنامهی ولت یونه تو برلین به دنیا اومدم. تو یکی از روزنامههای محلی نوشته بودن اجدادم بالای درختا میشستن و انگشت تو دماغشون میکردن. من که خودم آروم و آسوده تو پاریس زندگی میکنم، هر روز هم بعد از غذا یه نیم ساعتی با دو تا از رفقا ...