مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را میلرزاند در هر یک از داستانهای این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پا آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. تو نور مهتاب دیدم که گربه از پشت روی زمین افتاده و سرش یکوری شده، پنجههایش سیخ شده و تو هوا مانده بود. حتی از آن فاصله هم گربه را شناختم. گربهای که اسمش ریپ بود، احتیاجی به پایین رفتن نبود، مطمئن بودم که دوباره او را کشتهام برای بار سوم.