مجموعه داستان خارجی

داستان‌های پراکنده

(Uncollected stories)

برنت گلوله‌ها را روی ریل سمت چپ ردیف کرد... کنار ریل به صف شدیم. گلوله‌ها جلو چشم‌های مصمم‌مان می‌درخشیدند. جان اولین کسی بود که صدای قطار را شنید، و وقتی به دستور برنت جلوتر رفتیم متوجه شدم دارم تند و تند زیر لب دعا می‌خواند. دووی کمی دورتر در سمت راست من ایستاد. صدای غرش واگن‌های قطار نزدیک شد، و کمی که بلندتر شد دیدم جان دارد تلو‌تلو می‌خورد. با خودم گفتم الان است که روی ریل غش کند، اما تعادلش را حفظ کرد و همه‌مان محکم سرجا ایستادیم. قطار نزدیک‌تر می‌شد. صدای وحشی چرخ‌هایش در گوش‌مان می‌پیچید، و من نگاه گنگم را به گلوله‌های روبه‌رویم دوخته بودم.... چشم‌هایم را بستم و همراه جان ادعا کردم. بوق قطار هووو هووو هووو صدا کرد. مطمئن بودم که الان قطار بالای سرمان است. الان است که صدای ترکیدن پوکه‌ها و جهیدن سرب را بشنوم، و فرو رفتن فلز داغ را توی پایم حس کنم...‌

قطره
9786001193088
۱۳۹۰
۲۸۸ صفحه
۹۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
استفن کینگ
صفحه نویسنده استفن کینگ
۲۶ رمان استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونه‌های وحشت و خیال‌پردازی است.
دیگر رمان‌های استفن کینگ
چیزهای ضروری 1 (2 جلدی)
چیزهای ضروری 1 (2 جلدی) بازشدن یک فروشگاه تازه به نام چیزهای ضروری در یک شهر کوچک به نام کاسل در ایالت مین جوششی در شهر پدیدار می‌کند. مدیر فروشگاه یک مرد میانسال خوش چهره و آقامنش به نام لیلاند گرانت است که به نظر می‌رسد همیشه چیزی در فروشگاهش دارد که دقیقا مناسب خواسته یکی از اهالی شهر است. چیزهای متنوع از بلیت مسابقه ...
مسیر سبز
مسیر سبز تک‌تک ما آدم‌ها مرگی را بدهکاریم، هیچ استثنایی وجود ندارد. من از این موضوع آگاهم. اما، خداوندا، گاهی اوقات مسیر سبز بسیار بسیار طولانی است.
غبرستان حیوانات خانگی
غبرستان حیوانات خانگی دکتر لوئیس کرید به همراه خانوده‌اش به خانه‌ای در خارج از شهر نقل مکان می‌کند. در همسایگی این خانه، جود کرندال زندگی می‌کند که رابطه دوستی نزدیکی با لوئیس برقرار می‌کند. کمی دورتر از این خانه، قبرستانی وجود دارد که نام آن، بر اثر اشتباه املایی بچه‌ها، غبرستان حیوانات خانگی گذاشته شده است. بچه‌های آن منطقه حیوانات خانوادگی خود را ...
مردی با کت و شلوار مشکی
مردی با کت و شلوار مشکی شاید در آینده کسی دست‌نوشته‌هایم را پیدا کند و آن‌ها را بخواند. به عقیده من احتمال آن خیلی زیاد است، چون آدم‌ها تمایل دارند بعد از مرگ همنوع خود از اسرار زندگی و مرگ او سر در بیاورند. بله، از همین رو مطمئنا روزی خاطراتم را خواهند خواند... ولی آیا کسی داستانم را باور خواهد کرد؟! نه... تقریبا مطمئنم که هیچ‌کس ...
مشاهده تمام رمان های استفن کینگ
مجموعه‌ها