تو رفتی اما نفهمیدی که با رفتنت چه به روز من آمد، تازه فهمیدم چه قدر نیستی، چه قدر توی زندگیم کمی... چه قدر بهت احتیاج دارم. مثل کودکی تشنه محبت توام، مثل بیدی در چنگال طوفان بیمهریهای تو اسیرم، من خودم را گم کردهام بیا و پیدایم کن مانند کویری که تشنه باران است، منم تشنه نگاه توام. تمام دعاهایم برای لمس دستهای توست و تمام اشکهایم برای مورد بخشش قرار گرفتن از جانب توست. آنقدر مسکوت خواهم ماند تا دوباره صدایت در گوشم بپیچد و از من بخواهی که تنها برای خودت حرف بزنم...