۱۱۳ رمان
بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
فیلها به خاطر میآورند
خانم اولیور گفت: ـ ماجرای وحشتناکی بود، وحشتناک. با کلی آدم صحبت کردم... بله، حالا میفهمم که چرا هر کدامشان چیزهایی را به خاطر میآورند. چیزهایی که برای کشف حقیقت خیلی مفید بودند، گرچه ترتیب دادن به آنها واقعا کار مشکلی بود. به جز موسیو پوآرو کی میتواند همیشه غیرعادیترین چیزها، مثل همین کلاهگیسها و دوقلوها را کنار هم بگذارد.
خطر در خانه آخر
به نظرم در بین شهرهای جنوب انگلستان، هیچ شهری به قشنگی سنتلو نیست. اسمش را گذاشتهاند عروس شهرهای ساحلی و الحق که همینطور است. آدم را یاد ریویرا میاندازد. به عقیده من ساحل کورنوال دستکمی از جنوب فرانسه ندارد.
اینها را به دوستم، هرکول پوآرو گفتم.
پوآرو گفت: تو منوی رستوران قطار دیروز هم همین را نوشته بود، دوست من. حرفت تازگی ...
جسدی در کتابخانه
دختره آخرین بار بیست دقیقه به یازده دیده شده است و طبق شواهد پزشکی قبل از نیمه شب فوت کرده است. گوسینگتون از اینجا حدود سی کیلومتر فاصله دارد. اتومبیلی که موتور قوی داشته باشد، نیم ساعته می تواند این فاصله را طی کند. ولی چرا یک نفر او را اینجا بکشد و جنازهاش را ببرد گوسینگتون یا این همه ...
خانه وارونه
خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازهترین نویسنده داستانهای پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستانهای او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذلهگوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
ماجراهای تامی و توپنس
... اما وقتی در حال عبور از زمین شماره هفتم بودند به نظر میرسد مرد یکدفعه دیوانه میشود و اسلحه شش لولی از جیبش درمیآورد، آن را در هوا میچرخاند و میگوید:«دیگر جانم به لبم رسیده و هر چیزی بالاخره روزی به پایان میرسد! من داغان هستم و میخواهم خودکشی کنم. تو هم باید با من بمیری. او بارانی دوریس ...