سیتافورد نام دهکدهای کوچک است که تمام اتفاقات مرموز داستان در آن رخ میدهد. سروان ناراکوت مامور اداره پلیس در تلاشی بی پایان برای یافتن کلید معما در جستجو است و در این راه با حوادثی عجیب مواجه میشود اما سرانجام...
۱۱۳ رمان
بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
مرگ خانم مگینتی
خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازهترین نویسنده داستانهای پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستانهای او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذلهگوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
شاهد خاموش
دکتر تانیاس با بغضی در گلو گفت: یک شب میخواست به من قرص خواب بدهد. چهرهاش طوری بود که ترسیدم. قرصها را دور ریختم. آن وقت بود که به این نتیجه رسیدم که مشکل روانی دارد.
بهتر است هنوز هم این طور خیال کنید که مشکل روانی داشته. واقعیت قضیه هم همین است. ولی از لحاظ حقوقی فرق میکند. چون میفهمید ...
شبح مرگ بر فراز نیل
هر دو مرد با دهانی نیمهباز، چشمان ندید بدید خود را به دختری دوخته بودند که داشت جلو پستخانه از یک رولزرویس قرمز رنگ پیاده میشد. دختر، نرم و چابک، از اتومبیل بیرون آمد. کلاه بر سر نداشت و موهای طلاییاش به او جلوه خاصی میداد. پیراهنی بلند اندام ظریف و زیبایش را پوشانده بود. از حرکاتش معلوم بود ...
راز مرگ خانم جونز (ماجراهای دوشیزه مارپل)
بر روی سنگفرش پیادهرو، جایی که نور خورشید بر آن تابیده بود، جلوی در ورودی پالها رویت آرمز را خونآلود کشیده بودم. اینطور به نظر میرسید که به طرز عجیبی ذهن من توانسته چنین تصویری را ناخودآگاه از طریق دستم بکشد، اما همانطور که دوباره به مسافرخانه نگاه کردم، دومین شوک به من وارد شد. دست من دقیقا چیزی را ...
نخستین پروندههای پوآرو
کاملا اتفاقی بود که دوستم هرکول پوآرو، رئیس پلیس سابق بلژیک، با پروند استایلز پیوند بخورد. موفقیت او در این پرونده او را به آدم سرشناسی تبدیل کرد و تصمیم گرفت تا وقتش را به مسائل جنایی اختصاص دهد. من هم که بر روی رودخانه سام مجروح و از خدمت در ارتش معاف شده بودم، سرانجام آپارتمانی را مشترکا با ...