رمان ایرانی

کسی گل‌دان‌ها را آب نمی‌دهد

رخ افروز بیشتر سر در گریبانش توی فکر فرو می‌رفت. چهره‌اش آرام‌تر نشان می‌داد حالا، اما انگار لایه‌ای خاکستری از غصه چشم‌ها را پوشانده بود...بیشتر حرف‌ها را نمی‌فهمید بهزاد. اما چیزی سنگین توی صدای نرم و دلنیشین رخ‌افروز بود که انگار با پایان سخن توی هوا می‌ماند و با آن معانی را می‌شد حس کرد.

چشمه
9789643622619
۱۳۸۴
۹۲ صفحه
۵۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های آرش آذرپناه
یاسمن‌های زنانه
یاسمن‌های زنانه خفاشی تا پیش مهتابی آمد و در چندسانتی صورتشان راه آمده را برگشت و در عمق شب گم شد. زن جیغکی از پرده جگر برآورد. مرد به سوسوی ستارگان نگریست و ترسید نورشان خاموش شود. چنانکه گاهی چون گردسوزی کورسو می‌زدند و باز جانی تازه می‌گرفتند. زن گفت: ـ چه‌طور نمی‌بینی‌شان؟ حالا همه‌شان آمده‌اند کنار پاشویه حوض. شرشر آب را ...
شماره ناشناس
شماره ناشناس ویژگی برجسته همه داستان‌های «شماره ناشناس» توجه خاص نویسنده به زبان داستان است. «آرش آذرپناه» اگرچه نویسنده‌ای برخاسته از مکتب جنوب است اما خود را وامدار نویسندگانی چون «ابراهیم گلستان» و «هوشنگ گلشیری» می‌داند. داستان‌های «شماره ناشناس» به لحاظ فضا از تنوع چشمگیری برخوردارند و مکان وقوع داستان‌ها از استادیوم آزادی و شبی برفی در غرب تهران گرفته تا ظهر ...
مشاهده تمام رمان های آرش آذرپناه
مجموعه‌ها