به افق تهران
تو خانه فاطمه بودم و تو کوچه مجتبی. تو محله ما پسند نبود کسی زن و دختر را به اسم صدا کند. میگفتند لات و لوتهای محله اسم دختر را یاد میگیرند و ممکن است برایش دردسر درست کنند. مادربزرگم از این قضیه خیلی راضی نبود. میگفت این تهمانده سنتی است که در زمانه او رواج داشت. سرش را تکان ...
قصه گنبدهای رنگین (مجموعه داستان بر اساس 7 پیکر نظامی)
در چهارراهها خبری نیست
اساطیر دلشده (4 داستان عاشقانه بر اساس شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی) مجموعه داستان
این کتاب به 4 افسانه عاشقانه ایرانی میپردازد. زال و رودابه، رستم و تهمینه، سودابه به سیاوش و بیژن و منیژه. قسمتی از یکی از این داستانها را در زیر میخوانیم.
چون شب فرا رسید دل دو عاشق به تپش افتاد. هر چه لحظه دیدار نزدیکتر میگشت شور شیداییشان بیشتر میشد. رودابه خود را آراسته دستور داد تا کاخ را ...