رمان نوجوان

نیکلا کوچولو به مسافرت می‌رود

(Voisins le petit nicolas et ses)

حیف که من جوک زیاد بلد نیستم و وقتی هم تعریفشان می‌کنم همیشه آخرشان یادم می‌رود، ولی این جوک آنقدر خنده‌دار بود که برای اینکه یادم نرود، سر کلاس یکسره برای خودم تکرارش می‌کردم،‌ شانس آوردم که خانم معلم ازم سوال نکرد،‌ چون هیچ گوش نمی‌کردم، خانم معلم هم هیچ دوست ندارد کسی به درسش گوش ندهد...

9789642980598
۱۳۹۰
۱۳۲ صفحه
۷۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سامپه ـ گوسینی
نیکلا کوچولو و همسایه‌هایش
نیکلا کوچولو و همسایه‌هایش سر میز نشسته بودیم که مامان گفت: «باید حتما بروم یک دست لباس برای نیکلا بخرم. سعی کردم لک لباس آبی ملوانی‌اش را پاک کنم ولی نشد. بابا به من چشم‌غره رفت و گفت: «این بچه چقدر لباس می‌خواهد، به همان سرعت که من برایش لباس می‌خرم، لباس خراب می‌کند. باید یک زره ضد زنگ خرید.
مجموعه ماجراهای نیکولا کوچولو (14 جلدی)
مجموعه ماجراهای نیکولا کوچولو (14 جلدی) حیف که من جوک زیاد بلد نیستم و وقتی هم تعریفشان می‌کنم همیشه آخرشان یادم می‌رود، ولی این جوک آنقدر خنده‌دار بود که برای اینکه یادم نرود، سر کلاس یکسره برای خودم تکرارش می‌کردم،‌ شانس آوردم که خانم معلم ازم سوال نکرد،‌ چون هیچ گوش نمی‌کردم، خانم معلم هم هیچ دوست ندارد کسی به درسش گوش ندهد...
یادش به خیر نیکولا کوچولو
یادش به خیر نیکولا کوچولو چیز خیلی جالب یخچال این است که توش چراغ دارد. مامان برایم توضیح داد چراغ وقتی روشن می‌شود که در یخچال باز می‌شود. بعد چیزها رو چید تو یخچال و بعد لباس پوشید تا برود از مغازه‌ها خرید کند.
نیکولا مرد کوچک
نیکولا مرد کوچک خوب، مرد امشب خانه،‌ من یک کیک شکلاتی درست کردم، گمانم از آن‌هاست که مردها خیلی دوست دارند، حالا می‌توانیم به جای رفتن به رستوران که کیک به این خوشمزگی هم ندارد، تو خانه بمانیم و بخوریمش،‌ بعدشم شطرنج بازی کنیم، باشد؟
مشاهده تمام رمان های سامپه ـ گوسینی
مجموعه‌ها