در دختران علیه دختران یک اتفاق سه بار در فضا و حال و هوایی مختلف روی میدهد و هر بار تاثیری متفاوت بر شخصیتهای کتاب و سرنوشت آنها میگذارد. یک لحظه فکر کردم که ای کاش وقتی ترقه جلوی پایم ترکید، نقش بازی میکردم و حسابی میترساندمش و بعد فوری با خودم گفتم شاید دوباره فرصتی پیش بیاید. به خالهام گفتم: «استعداد مردنم خوبهها! به من هم یاد بده.»