چون چشم از خواب گشودم دیدم روز روشن است و قایق را امواج آب به انتهای جنوب غربی جزیره گنج کشانیده است. آفتاب برآمده بود لیکن هنوز در پس توده سترگ تپه دوربین دریایی، که در این طرف تقریبا به طور قائم به روی دریا پایین آمده بود، قرار داشت.
۱۰ رمان
رابرت لویی استیونسُن نویسنده اسکاتلندی قرن نوزدهم بود. شهرت داستان دکتر جکیل و آقای هاید این نویسنده به حدی است که نام آن در زبان انگلیسی به صورت ضرب المثل در آمده است. دیگر رمان معروف او جزیره گنج است.
جزیره گنج
من آن روز که دریانورد پیر با قیافهای ژولیده و پایی لنگان از جاده بریستول به مهمانخانه (دریاسالار بنبو) نزدیک میشد و باربر جامهدانهایش را میآورد به یاد دارم. هنوز هم صدای گوشخراش او را که در مهمانخانه طنین انداخته بود، میشنوم و گویی که دیروز بود که نگاه کنجکاو خود را به او دوخته بودم و از ترس میلرزیدم.
ربوده شده
استیونسون تجربههای خود را در کتابهایش منعکس میکرد. او سفرهای زیادی به انگلستان، فرانسه، سوئیس و ایالات متحده کرد و تا جزیرههای جنوبی اقیانوس آرام سفرش را ادامه داد. وقتی چهل ساله بود تصیمم گرفت به سرگردانی خود پایان دهد، به همین دلیل خانهای برای خود در جزیره ساموا ساخت. نام خانه خود را ((وایلینا)) گذاشت که معنی آن ((پنج ...
دکتر جکیل و آقای هاید
دکتر جکیل و آقای هاید که نوعی آسیبشناسی روانی یک شخصیت دوباره است، به سرعت به چاپهای متعدد رسید. یک سال پس از انتشارش نمایشنامهای براساس آن در انگلستان و آمریکا روی صحنه رفت و بعدها فیلمها و سریالهای بسیاری نیز از آن ساخته شد.
استیونسن رمان دکتر جکیل و آقای هاید را که در کابوسی به ذهنش رسیده بود، ابتدا ...
جزیره گنج
چون چشم از خواب گشودم دیدم روز روشن است و قایق را امواج آب به انتهای جنوب غربی جزیره گنج کشانیده است. آفتاب برآمده بود لیکن هنوز در پس توده سترگ تپه دوربین دریایی، که در این طرف تقریبا به طور قائم به روی دریا پایین آمده بود، قرار داشت.
سرپناهی برای شب
دو چیز ذهنش را مشغول کرده بود. یکی منظره چوبه دار مونت فاکون در آن شب طوفانی و درخشان و دیگری سیمای مرد مرده با آن سر طاس و حلقهای از موهای مجعد قرمزرنگ. هر دوی این افکار قلبش را به تپش درمیآورد و باعث میشد تا گامهایش را بسیار تندتر بردارد، گویی میتواند از این افکار پریشان فرار کند.