هایدی فقط پنج سال دارد که نزد پدربزرگش در بالای ارتفاعات آلم میآید و طولی نمیکشد که عاشق این نوع زندگی ساده و بیآلایش میگردد. پدربزرگش هم متقابلا علاقه وافری به نوه کوچکش پیدا میکند. وقتی هایدی به فرانکفورت و آن خانه اشرافی برده میشود، هر دو به شدت احساس اندوه میکنند، ولی بعد هایدی موفق میشود که دوباره به خانه و آلم محبوبش نزد پدربزرگ برگردد و در خوشیاش، دوستان جدیدش را نیز سهیم گرداند.