مجموعه داستان داخلی

بازی آخر بانو

دستش گرم بود، در را که بست بازی را شروع کردم، همان جا توی هال روی زمین نشستم و چادر سفید را تا روی ابروهایم کشیدم. به خانه بخت خوش آمدی. چیزی نگفتم و به اطراف نگاه کردم، خانه بزرگی بود، ظاهرا سه اتاق خواب داشت. خانم دکتر محمد جانی هم استاد فلسفه است و هم اهل داستان. این زن مرموز که در کلاس‌های فلسفه‌اش جدیتی غریب دارد، در بعدازظهرهای جلسه‌های داستان انسانی دیگر است: مهربان و صمیمی و آیا همین نمی‌تواند دلیلی باشد برای گلبانو بودن او؟ زنی که خواسته و ناخواسته در دشوارترین وقایع تاریخ معاصرمان نقش آفرینانه حضور داشته و با این همه بازیگری بوده است در دست مردانی بازیگردان، مردانی که هر یک بنا به هوای خود حضورش را نقش و نام بخشیده‌اند.

ققنوس
9789643116095
۱۳۸۸
۲۹۲ صفحه
۱۲۱۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بلقیس سلیمانی
به هادس خوش آمدید
به هادس خوش آمدید فضای خانه با آمد و رفت آدم‌ها عوض می‌شد. وقتی روح ننه‌بیگم در خانه پرسه می‌زد و رودابه او را حاضر و ناظر می‌دید، جو خانه آرام و آن‌طور که رودابه درک می‌کرد سرشار از گذشته می‌شد، طوری که رودابه همان پروپیمانی، همان سکون قدیم، همان شکوه درونی و باستانی را دوباره حس می‌کرد انگار همه‌ی این‌ها را ننه‌بیگم با ...
نام کوچک من بلقیس (یادداشت‌های پراکنده) مجموعه داستان
نام کوچک من بلقیس (یادداشت‌های پراکنده) مجموعه داستان «نامم را در سال 1346 گذاشتند بلقیس...» کتاب درست از همین‌جا شروع می‌شود؛ جایی که بلقیس نام او می‌شود و دنیایش شکل می‌گیرد. نام کوچک من بلقیس یادداشت‌های پراکنده‌ای است از کودکی او تا به امروزش. همه آنچه بلقیس سلیمانی، یا به تعبیر اهالی روستا «بلقیسو»، از عطر برنج و روغن حیوانی مطبخ مادرش در خاطر دارد تا فعالیت‌های انقلابی‌اش، ...
پسری که مرا دوست داشت
پسری که مرا دوست داشت پسرک دوچرخه‌سوار به سرعت از کنار دخترک دانش‌آموز رد می‌شد و می‌پرسید: عروس مادر من می‌شی؟ دخترک هرگز به این سوال پاسخ نمی‌داد. سکوت علامت رضا بود، این را هر دو می‌دانستند. پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت. فردای روز تشییع استخوان‌های پسرک، زن ...
من از گورانی‌ها می‌ترسم
من از گورانی‌ها می‌ترسم چی می‌شد اگر دعوتش را قبول می‌کردم و یک روز صبح، صبحانه را با او می‌خوردم؟ چرا نباید این کار را بکنم؟ از چی می‌ترسم؟ چرا این ترس لعنتی ولم نمی‌کند؟ مگر نه این‌که حالا آزادم؟ مگر نه این‌که حالا برای بهداشت اخلاقی جامعه خطری ندارم؟ از اول هم خطری نداشتم. زن‌های زشت، زن‌های معمولی، هیچ‌وقت برای جامعه خطر ندارند. ...
بازی عروس و داماد
بازی عروس و داماد بلقیس سلیمانی، نویسنده‌ای است که داستان‌نویسی‌اش را دیر شروع کرده، اما تبدیل شد به یکی از چهره‌های ادبی مهم همین سال‌های پراتفاق حاشیه‌ای که در آن‌ها نفس می‌کشیم. خانم سلیمانی در چهارمین دهه عمرش آنقدر به مرگ و شوخی‌های آن فکر می‌کند که گاهی آدم را به این گمان می‌اندازد، در زندگی‌اش چقدر با ابعاد آن برخورد داشته است. خانم ...
مشاهده تمام رمان های بلقیس سلیمانی
مجموعه‌ها