رمان نوجوان

یادش به خیر نیکولا کوچولو

(Histoires inedites du petit nicolas)

چیز خیلی جالب یخچال این است که توش چراغ دارد. مامان برایم توضیح داد چراغ وقتی روشن می‌شود که در یخچال باز می‌شود. بعد چیزها رو چید تو یخچال و بعد لباس پوشید تا برود از مغازه‌ها خرید کند.

هرمس
9789643635893
۱۳۸۸
۱۳۸ صفحه
۱۰۰۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های سامپه ـ گوسینی
نیکولا کوچولو در کارخانه شکلات‌سازی
نیکولا کوچولو در کارخانه شکلات‌سازی نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
تعطیلات نیکولا کوچولو
تعطیلات نیکولا کوچولو تعطیلات نیکولا کوچولو سومین کتاب از مجموعة ماجراهای نیکولاست. نیکولا و دوستانش تعطیلات پر ماجرایی را تجربه می‌کنند. او بخشی از تعطیلات را دور از پدر و مادرش می‌گذراند و می‌کوشد برای بازیگوشی حتی یک لحظه را هم از دست ندهد. نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
نیکولا کوچولو در گروه شکست‌ناپذیرها
نیکولا کوچولو در گروه شکست‌ناپذیرها نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
نیکلا کوچولو خراب‌کاری می‌کند
نیکلا کوچولو خراب‌کاری می‌کند بابا بعضی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زند که معنی ندارد و برای خنده است. بابا دستی به سرکم کشید و گفت، عجله کنم چون مامان داشت مرا از توی حمام صدا می‌کرد. صدای مامان خنده‌دار بود. من از اینکه خودم حمام می کنم خیلی احساس غرور می‌کنم، تقریبا دو تا تولد می‌شود که من بزرگ شده‌ام. رفتم توی اتاقم تا چیزهایی که ...
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود چند روز بود که یکی از دندان‌های بالایی‌ام لق شده بود. با زبانم با آن بازی می کردم. بعضی وقت‌ها یک کمی درد می گرفت، ولی باز هم به این کار ادامه می‌دادم. دیروز ظهر وقتی مامان رفته بود آشپزخانه تا کباب بیاورد، یک تکه نان گاز زدم و تق دندانم افتاد. خیلی ترسیدم و زدم زیر گریه.
مشاهده تمام رمان های سامپه ـ گوسینی
مجموعه‌ها