رمان خارجی

سرگذشت حقیقی مردی میانسال با ظاهری محترم و آبرومند که در یک پاساژ در کام تمساحی فرو می‌رود و ماجراهای پس از آن. در سیزدهم ژانویه امسال (1865)، نیم ساعت بعد از ظهر النا ایوانوونا همسر دوست فرهیخته‌ام ایوان ماتویچ که هم همکار هستیم و هم نسبت دوری با من دارد، هوس کرد که سه نفری به دیدن تمساحی برویم که این روزها در پاساژی به نمایش گذارده‌اند. ایوان ماتویچ که بلیط سفر به خارج از کشور به همراه داشت، وقتش آزاد بود،کار اداری خاصی هم نداشت...

9786001820403
۱۳۹۰
۷۲ صفحه
۳۷۹۳ مشاهده
۰ نقل قول
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
رویای عمو جان
رویای عمو جان زینا، من شب‌های درازی را بی‌خوابی کشیدم، شب‌های وحشتناکی بود و در طول این شب‌ها من روی این تخت افتاده بودم و فکر می‌کردم، وخیلی فکر می‌کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که بهتر است بمیرم،‌ به خدا قسم بهتر است!... زینا جان، من به درد زندگی نمی‌خورم! زینا گریه می‌کرد و بدون حرف زدن دست‌های بیمار را می‌فشرد، ...
ابله 1 (3 جلدی)
ابله 1 (3 جلدی) پرنس میشکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجه بیماری، به میهن خود باز می‌‌گردد. بیماری او رسما افسردگی عصبی است ولی در واقع دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بی‌ارادگی مطلق است. به علاوه،‌ بی‌تجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بی‌حدی نسبت به دیگران در وی پدید آورده است.
خاطرات خانه اموات
خاطرات خانه اموات داستایوسکی در خاطرات خانه اموات 1 قسمت از ماجرای محبوسیت خودش را در زندان سیبری شرح می‌دهد. ولی در ضمن زندانیان دیگر را معرفی کرده سرگذشت غم‌انگیز آن‌ها را به طرزی بدیع حکایت و به موشکافی در طبیعت آن‌ها می‌پردازد و پرده از بسی از اسرار درونی انسان برمی‌دارد. اثری که مطالعه این کتاب بر در خواننده برجای می‌گذارد ذکر ...
رویای آدم مضحک
رویای آدم مضحک به دقت وراندازش کردم. در ظاهرش چیز خاصی بود که آدم اگر حواسش هم نبود بی‌اختیار نگاهش به طرف او برمی‌گشت و به چنان خنده‌ای می‌افتاد که دیگر نمی‌شد جلوی آن را گرفت. این اتفاقی بود که برای من هم افتاد.
قمارباز (چرم)
قمارباز (چرم) طبق معمول اول پای کسب و کار در میان آمد. پولینا همین که دید پولی که به او داده‌ام هفتصد گولدن بیشتر نیست، اوقاتش تلخ شد. اوقاتش تلخ شد. به خودش اطمینان داده بود که جواهراتش را در پاریس کم‌کم هم که گرو می‌گذاشتم دو هزار گولدن می‌شد. گفت: صددرصد مقداری پول لازم دارم. باید هم به دستش بیاورم و الا ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها