مریم عذرا بر دخترکی معلول که در جریان گاوبازی آسیب دیده است ظاهر و به او یادآور میشود که یکی از 3 فرزند خوان که به زهد و عبادت مشهورتر است قادر به درمان اوست و از میان 3 فرزند خوان ، بلاسکو، اسقف اعظم، و دومینگ سردار رشید اسپانیا، در درمان کاتالینای معلول عاجز میمانند و سرانجام برادر کوچکتر ، نانوایی که همه عمر در خدمت خانواده خود و خانواده پدریاش بوده و با فروتنی خدمت کرده است، فرمان میدهد که کاتالینا برخیزد و عصا کنار بگذارد و کاتالینا برمیخیزد و عصا به کناری میگذارد و تا پایان عمر به لطف مریم عذرا به سلامت گام برمیدارد.