مسجد، غلغله است. تمام طرفداران کانونها و گروههایی که مدعی دفاع از حقوق خلق عرب و مردم خرمشهر هستند. در داخل و بیرون مسجد تجمع کردهاند. اغلب هیجانزده، مسلح و به نوعی معترضاند و به نظر میرسد خود را برای برنامهای از پیش تعیین شده مهیا کردهاند. همین که مهندس بازرگان در میان جمعیت ظاهر میشود، زن و مرد، مشتهای گره کرده را در هوا تکان داده و پشت هم شعارهای تندی به طرفداری از احقاق حقوق عربها سر میدهند. آنها لحظاتی بعد، با هم پاها را بر زمین میکوبند، صدایشان را بالاتر میبرند و ریتم تند شعار می دهند. پیش از آنکه بازرگان پشت بلندگو بایستد، داماد شیخ شبیر، میکروفن را در دست میگیرد و بدون مقدمه، با صدای بلند و لحن تند فریاد میکشد: ‹‹بازرگان میخواهد سخنرانی کند، اگر میخواهید، گوش کنید و اگر نمیخواهید، گوش نکنید!››