رمان ایرانی

با شما که رودرواسی ندارم

... چیه؟! فکر نمی‌کردی یه روزی بیام؟! فکر نمی‌کردی یه روزی بفهمم منو برای چی فرستادی توی اون خونه؟! فکر نمی‌کردی یه روز بفهمم منو به خاطر اینکه بتونی زن بگیری، هفتصد تومن به دوستت فروختی؟! هان؟! فکر نمی‌کردی بفهمم منو با شناسنامه‌ یه دختر مرده به عقد یه پیرمرد پنجاه‌ساله در آوردی؟! هان؟! فکر نمی‌کردی یه روزی بتونم از اون زندون فرار کنم؟! فکر می‌کردی تا آخر عمر اونجا می‌مونم به خاطر هفتصد تومن کتک می‌خورم؟! آره؟! داشتم توی خودم داغ می‌شدم و داد می‌زدم. گلدان گل توی صورتم کوبیده شد...

افراز
9789642837168
۱۳۸۷
۴۴۸ صفحه
۴۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های زهرا پورقربان
مهمانی با کلاغ‌ها
مهمانی با کلاغ‌ها ای وای، سرگیجه گرفتم از سر و صدای این کلاغا، یک ریز، قارقارقار. اینا همیشه این‌طور سر و صدا می‌کنن، گلاب؟ یا به خاطر کیک و سبد میوه‌هاست؟ یا که نه، خودت دعوتشون کردی؟ هان؟ حالا خوب گوش کن، زود باش به این سیاه‌سوخته‌ها بگو هنوز جشن شروع نشده، بگو هنوز دوستات نرسیده‌ان...
مشاهده تمام رمان های زهرا پورقربان
مجموعه‌ها