ناخدا اسکرچ پسرکی نوجوان به نام الیور را میدزدد. ناخدا سالها پیش با شریکش گنجی را دزدیده و در جزیرهای دفن کرده است. بعد، شریکش را به قتل رسانده و در کنار گنج به خاک سپرده و گریخته است. حالا ناخدا میخواهد به دنبال گنج به جزیره بازگردد. او نقشه گنج را از دست داده اما اعتقاد دارد که هرجا روح شریکش دیده شود، گنج هم همانجاست. اما این مسئله چه ربطی به الیور دارد؟