داستان سیستان (10 روز با رهبر)
این عکس قصه قشنگی دارد. رفتیم خدمت آقا و همین جور که مشغول کار بودند، قرار شد که عکس بگیریم. داشتند چیزی میخواندند. چند تا عکس گرفتم، اما راضی نشدم. عاقبت دل به دریا زدم و گفتم، آقا! این عکسهایی که ما از شما گرفتیم، همهاش اشداء علیالکفار میشود، برای مصرف داخلی اجازه بدهید یک عکس رحماء بینهم هم بیندازیم! ...
ارمیا
ـ الله اکبر. بسماللهالرحمنالرحیم.
چشمان مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشمهایش مثل همیشه از نخستین در نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمیتوانستند. چهگونه به آن چشمان نیمباز مشکیمشکی میتوانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمیکند و افق دیدش جایی ماورای تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلی نگاهت را بر سجده سادهاش پهن میکردی، زمانی ...
ارمیا
ـ الله اکبر. بسماللهالرحمنالرحیم.
چشمان مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشمهایش مثل همیشه از نخستین در نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمیتوانستند. چهگونه به آن چشمان نیمباز مشکیمشکی میتوانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمیکند و افق دیدش جایی ماورای تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلی نگاهت را بر سجده سادهاش پهن میکردی، زمانی ...
من او
اولا! یعنی پول خون پدرت، با الکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟ اگر اینجوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلا پول خون پدر یعنی چه؟ شدهای کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! ...
قیدار
در قرآن، اسم بعضی پیامبران آمده است، اسم بعضی غیر پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... صلح عاشق حضرت باری هستند... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است...
عاشقی خدا توفیر دارد با عشقی ما... خدا عشاقی است که حتا دوست ندارد، اسم معشوقش را کسی بداند... به او میگوید رجل! همین... مرد!... همین... میفرماید و ...