آبی ماورای بحار
کابوسهایم، همیشگیاند. اما وقتی خودم به پای خودم آمدهام به این دنیای نحس کلمات، که ارواح اشیا و آدمهایند، به طمع کام گرفتن از کلمات، دیگر چه جای گله... آن برجها برای من و برای این داستانها فقط آن دو برج خاص نبودند. برای تمرکز که پلک میبستم، پشت پلکهایم، شکل وهم آلود تل ویرانهشان هم، شکلی بود که در ...
ماه نیمروز
در آسمان، گاه به نیمروز، ماه زلالی دیده میشود: گویی شاهدی مشرقی است در کنار خورشید واقعیت. داستانهای این مجموعه ـ خیره به چشم پلنگی که خون کودک انسان را در رگ دارد؛ کیمیا و عشق در مه جنگلهای بلوط؛ ظهور ناگهانی سه مسافر در هواپیمایی اوج گرفته؛ گفت و گو در کنار چاهی بیانتها؛ و برای کوسهها، رد خون ...
هشتمین روز زمین
«... صبح روزی، اوایل پاییز که سواران توفان و رعد و برق در افق دور محو شده بودند و سطوح زیر آسمانی بیلکه با شفافیتی ماقبل تاریخی میدرخشیدند، خبر کوتاهی در روزنامه محلی ما درج شد:
«شب گذشته، یکی از کارمندان صدیق و خدمتگزار اداره باستانشناسی، حین انجام وظیفه دچار سانحه گردید و جان باخت. کارکنان روزنامه این واقعه المبار ...
1001 سال
هر هزار و یک سال، یکبار این حادثه تکرار میشود و این کتاب نوشته میشود: داستان ستارههایی که به زمین میآیند و بعد از حادثههایی میفهمند که کمک به آدمها آنطورها هم که فکر میکردند، آسان نیست... . و این کتابی که اینبار نوشته شده، برای گروه کم سن و سالی نوشته شده که دوست دارند بدانند غصهها و ...