۴۶ رمان
صادق هدایت (متولد: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ: (خودکشی با گاز) ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجارهای مکرر، خیابان شامپیونه، پاریس) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است.
هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمانِ «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگانی بزرگ را نظیر ژان پل سارتر، ...
تجلی
هوا کم کم تاریک میشد. هاسمبک لبه کلاه را تا روی ابروهایش پایین کشده، یخه پالتوی ماشی را به خودش چسبانیده بود و با قدمهای کوتاه ولی چابک به سوی منزل می رفت. اما به قدری فکرش مشغول بود که متوجه اطراف خود نمیشد، و حتی سوز سردی را که میوزید حس نمیکرد. جلو چراغ ابروهای باریک، چشمهای درشت خیره ...
نوشتههای پراکنده
سگ ولگرد
نزدیک غروب سه کلاغ گرسنه بالای سر پات پرواز میکردند، چون بوی پات را از دور شنیده بودند. یکی از آنها با احتیاط آمد نزدیک او نشست، به دقت نگاه کرد، همین که مطمئن شد پات هنوز نمرده است، دوباره پرید. این سه کلاغ برای درآوردن دو چشم میشی پات آمده بودند.
زنده به گور
نفسم پس میرود، از چشمهایم اشک میریزد، دهانم بدمزه است، سرم گیج میخورد، قلبم گرفته، تنم خسته، کوفته، شل، بدون اراده در رختخواب افتادهام. بازوهایم از سوزن انژکسیون سوراخ است. رختخواب بوی عرق و تب میدهد، به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته شده نگاه میکنم، ساعت 10 روز یکشنبه است.
چنگال
«پس کی فرار کنیم؟ مگر نگفتی که عباس میگوید با یازده تومان و شش قران هم میشود یک گاو خرید؟ حالا ما یک لاغرش را میخریم. من هم رختشوری میکنم، پول خودم را در میآورم. ببین هر چه زودتر فرار کنیم بهتره، من میترسم!»