مسافر اثری است خالی از ابهام رمانتیک و با عناصر آلمانی. تجربهای تکاندهنده از دنیای درون و بیرون 1 کودک و تصویری است از زندگی زناشویی ناموفق خود نویسنده و عشق او نسبت به فرزند کوچکش و غرق شدن او در کار هنر و عدم تماس واقعیاش با فرزند.
۳۸ رمان
هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات. وی در (۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی) در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد.
پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتابخانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در ...
کلاین و واگنر سیدارتا گشت و گذار
به اطراف خود نگاه کرد، گویی نخستینبار بود که جهان را میدید. جهان زیبا بود، جهان رنگارنگ بود، جهان شگفتانگیز بود و رازناک! اینجا نیلی، آنجا زرد، اینجا سبز، آسمان جاری، رود جاری، بیشهزار سربرکشیده، کوهستان سربرکشیده، همه زیبا، همه رازناک، جادویی. و در آن میان او، سیدارتای بیدار، در راه رسیدن به خود. اینهمه، زردها و نیلیها، رودخانهها و ...
سفر به سوی شرق
«نوالیس» در مواجهه با پرسش «به کجا می روی؟»، پاسخ می دهد به خانه پدری ام. بازگشت به خلوص ابتدایی و بدوی نه فقط خواست نوالیس، که احتمالا امید و خواسته هر فردی است که از آزادی اصیل به دور مانده است. رجوع به خلوص بدوی یکی از پایه های تفکر رمانتیسم سیاسی در مخالفت با جامعه و دولت مدرن ...
سفر شرق
سفر به شرق عجیبترین و خیالانگیزترین رمان هرمان هسه است که از عالم واقع به دنیای خیال میرود و ظرایف روح انسان را بیان میدارد.
در قالب رومانتیسم عرضه شده و فضای آن بیشباهت به مائدههای زمینی آندره ژید نیست که 37 سال پیش از آن نگارش یافت.این کتاب برخلاف آنچه تصور میشود اثری فلسفی نیست، بلکه بنیادش بر کشف ظرایف ...
سلوک به سوی صبح
سفر ما به سوی صبح و حلقهی ما، یعنی پیوندی که بنیاد آن بود، مهمترین، بلکه تنها چیز ارجمند زندگی من بود، چیزی بود که وجود من در کنار آن سخت ناچیز مینمود و اکنون که میخواهم این مهمترین چیز، یا دستکم چیزکی از آن را، ثبت کنم و محفوظ بدارم، آنهمه را جز تودهای تصویر پاشیده از هم نمییابم ...
داستان دوست من (کنولپ)
کنولپ قهرمان این داستان رندی آزاده است و قلندری صحراگرد. در زندگی موفقیتی نصیبش نشده و در پایان عمر دستش از هر بضاعتی خالی است.گمراهی است که در دستگاه بیرنگ اما به قید قاعده در قرار آمده کارگران و زحمتکشان وصله ناهمرنگی است و در نظام عبوس زندگی پرتلاش و حساب سوداگران جایی ندارد. اما در پشت ...