مجموعه داستان خارجی

باران

(Collected short stories)

ما از نوشته‌های سامرست موام بی‌اندازه لذت برده‌ایم او آنچنان عظمت و شکوهی در هنر نویسندگی بر جای گذاشته که تا زمانی که ادبیات مکتوب انگلیسی زنده است همراه ما خواهد بود. این مجموعه داستان‌های کوتاه سامرست موام شامل داستان مشهور باران است که تراژدی آقای داویدسون مبلغ مذهبی زاهد مآب و خشکه مقدس و سدی تامپسون روسپی را تعریف می‌کند. این کتاب شامل بیست و یک داستان است که شما را از جزایر اقیانوس آرام به انگلستان، فرانسه و اسپانیا می‌برد. سامرست موام این هنر را از «گی دو موپاسان» آموخت. این داستان‌ها استعدادی را به نمایش می‌گذارد که او را تبدیل به داستان‌نویسی بی‌رقیب کرد.

9789643213206
۱۳۹۰
۵۳۸ صفحه
۱۵۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
سامرست موام
صفحه نویسنده سامرست موام
۱۰ رمان From Wikipedia: William Somerset Maugham, CH, was an English playwright, novelist and short story writer. He was among the most popular writers of his era, and reputedly, the highest paid author during the 1930s.
See http://en.wikipedia.org/wiki/W._Somer...
دیگر رمان‌های سامرست موام
وطن‌فروش (6 داستان کوتاه)
وطن‌فروش (6 داستان کوتاه) ویلیام سامرست موام داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس بزرگ انگلیسی در ایران نیز چون دیگر کشورهای جهان نویسنده‌ای شناخته شده و آشنا است و کتاب‌هایی چون لبه تیغ ماه و شیش پشیز حاصل عمر از او به فارسی برگردانده و منتشر شده‌اند. در این مجموعه 6 داستان برگزیده از میان داستان‌های کوتاه او گرد آمده‌اند که توانایی و هنرمندی او در داستان‌پردازی ...
پشت صحنه
پشت صحنه داستان‌های گردآوری شده در این کتاب بر پایه تجربیات خود موآم، به عنوان یک مامور سازمان ضد اطلاعات استوار شده‌اند و بیرحمی، خشونت، دسیسه و توطئه‌های جاسوسی و در عین حال پوچی و بیهودگی آن را به تصویر می‌کشند.
کاتالینا
کاتالینا مریم عذرا بر دخترکی معلول که در جریان گاوبازی آسیب دیده است ظاهر و به او یادآور می‌شود که یکی از 3 فرزند خوان که به زهد و عبادت مشهورتر است قادر به درمان اوست و از میان 3 فرزند خوان ، بلاسکو، اسقف اعظم، و دومینگ سردار رشید اسپانیا، در درمان کاتالینای معلول عاجز می‌مانند و سرانجام برادر کوچک‌تر ...
شپی
شپی شپی: بهتره باور کنی، وقتی جوون بودم دخترا برام می‌مردن. جونشون در می‌رفت برای یک چشمک شپی. می‌دونی چطور تورشون می‌زدم. با بی‌اعتنایی! دم به ساعت می‌زدم توی پوزشون. خوش اقبالی رو هم مث دختر جماعت پس که بزنی آویزونت می‌شه. دوشیزه گرنج: (سری تکان می‌دهد.) همیشه نمی‌تواند منو با بی‌اعتنایی گول بزنه. من با کسی بر می‌خورم که حساب بانکی‌ش ...
مشاهده تمام رمان های سامرست موام
مجموعه‌ها