آنتونیو دلباخته نجیبزادهای به نام رجینا میگردد. آنها راهی رم، شهر آرزوهای آنتونیو میشوند. رجینا انتظار دیدن شهری شگفتانگیز را دارد، اما غربت سرنوشت دیگری را برای او رقم میزند ... .
۱۶ رمان
گراتزیا در ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ در شهر نوئورو در جزیرهٔ ساردنی در خانوادهای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمد. زنان در جامعه عقبافتادهای مانند ساردنی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند. اما از آنجا که در خانهٔ عمهاش کتابخانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمهاش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار ...
آنالنا
ولی این مرتبه آنالنا به وضوح عصبانی شد. میخواست دق دلیاش را سر اسب خالی کند که با صدای یکنواخت زنگولهاش آهسته قدم بر میداشت و انگار با عقیده پیرمرد موافق بود. «بگذارید بدوند. اگر حالا عجله نداشته باشند میخواهید چه وقت سرعت بگیرند؟ وقتی عصایی مثل عصای شما در دست گرفتند؟»