مثل اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد. دیدهای چطور حدقههاش از هم میدرند و خوفی را که در کاسه سرش پیچده باد میکند توی منخرین لرزانش؟ دیدهای چطور شیه میکشد و سم میکوبد به زمین؟ نه، من هم ندیدهام. ولی، اگر اسبی بودم هراس خود را اینطور بر ملا میکردم.