مجموعه داستان خارجی

آمده بودم با دخترم چای بخورم

در این داستان، با نویسنده‌ی متقاوتی سروکار داریم که با نگاه و زبانی نو و با ذهنی فارغ و آزاد از کلیشه‌های مرسوم، به تماشای جهانی ملموس و آشنا و مناسباتی به دیرینگی زمان نشسته است. با دریچه‌ی تازه‌ای که از یک زاویه‌‌ی غریب و بکر باز می‌کند، به آنچه در زیر غبار تلخی از روزمرگی فرومانده است، تحرک و شیرینی تازه‌ای می‌بخشد و به آن چهره‌های زنانه‌ی بی‌شکل و بی‌جان مانده‌ای که در پس‌زمینه‌ی معرکه در جا می‌زنند، مجال و امکانی می‌دهد تا به میان ماجرا بیایند و تشخص و هویت از دست‌رفته‌ی خود را پیدا کنند.

مرکز
9789643051709
۱۳۸۴
۹۶ صفحه
۹۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده شیوا ارسطویی
۱۰ رمان شیوا ارسطویی، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی متولد اردیبهشت ۱۳۴۰ تهران با تحصیلات کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی و کارشناسی بهداشت صنعتی از دانشگاه تهران است.

مجموعه داستان‌های «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» و رمان‌های «بی‌بی شهرزاد» و «افیون» از آثار اوست. کتاب «آفتاب مهتاب» برندهٔ جایزهٔ گلشیری و نیز برندهٔ جایزهٔ یلدا در سال ۸۲ شده‌است. ارسطویی سابقهٔ تدریس داستان‌نویسی در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه فارابی را داشته٬ و اکنون در ...
دیگر رمان‌های شیوا ارسطویی
ولی دیوانه‌وار
ولی دیوانه‌وار جدیدترین رمان شیوا ارسطویی در عین این که یکی از تکنیکی‌ترین نوشته‌های این نویسنده شناخته‌شده محسوب می‌شود،‌ از جمله آثاری است که می‌تواند مخاطب‌های زیادی را با خود همراه کند. زبان قصه‌گو و استفاد از ریتمی سریع و در عین حال تداعی‌های هوشمندانه، رمان ولی دیوانه‌وار... را به یکی از آثار مهم این داستان‌نویس تبدیل کرده است. از سویی دیگر ...
او را که دیدم زیبا شدم
او را که دیدم زیبا شدم این کتاب روایتی رویاگونه از دختر جوانی است که به عنوان امدادگر در بیمارستان‌ها به مراقبت از مجروحان جنگی و مصدومان دیگر مشغول است و گاه با بیماران روابط عاطفی عمیقی برقرار می‌کند.
خوف
خوف رمان خوف روایتی است ساده از ترس‌های پیچیده انسان مدرنی که از میان همه شیوه‌های زندگی، تنهایی را انتخاب می‌کند. راوی در این روایت، در مواجهه‌ای تنگاتنگ با نوع زندگی‌اش و واقعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی‌ای که این نوع از زندگی پیش رویش قرار داده، دچار اضطراب و وحشتی خارج از توان و ظرفیت بشر امروز می‌شود. اضطراب و وحشتی که متن ...
نی‌نا
نی‌نا تمام تابستان نینا نگاه نکرد به آینه. از خانه نرفت بیرون. حالا هیچ‌کس به اندازه او تنها نبود برای کتاب خواندن. با آن ابروهای بور و کمانی و بلند که انگار با یک قلم‌موی زرد و نوک‌تیز کشیده بودند بالای چشم‌های کوچکش. شروع کرد به خواندن کتاب‌هایی که در خانه بود ببیند آیا دختربچه‌ای به تنهایی او در دنیا پیدا ...
مشاهده تمام رمان های شیوا ارسطویی
مجموعه‌ها