رمان ایرانی

باغ‌های شنی

چه روزگاری است! من البته کتاب اولم را با پول معلمی درآوردم و خودم هم به کتابفروشی‌ها دادم که پولش هم هیچ‌گاه برنگشت. ولی امروز هیچ معلمی نمی‌تواند چنین کند. پس انگار نویسنده‌ای می‌تواند صاحب کتاب اول باشد که یا ارث و میراثی داشته باشد و یا اول رفته باشد به کسب حتما حلال و یک میلیونی یا دست کمش پانصد ششصد هزار تومانی بالابود پیدا کرده باشد تا بعد بیاید و کتاب اول و حتی دومش را درآورد. چه پلشت روزگاری!

نیلوفر
9789644482038
۱۳۸۷
۱۲۸ صفحه
۵۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمیدرضا نجفی
دیوانه در مهتاب
دیوانه در مهتاب وقت آزاد نداشتم یاد شما مانده است توی کله‌ی ما حتما که خنده کردی به حرف ما که پرسیدم وقت آزاد چی هست شما فرمودی خیلی زرنگ هستی سرپرست هم می‌گوید شما زرنگ هستی به ما چون وقتی همه‌جا برق می‌زند ما تی‌ ‌کشیده‌ایم همه‌جا اما گول نمی‌خورم که زرنگ هستم تا شما فرمودی خیلی زرنگ هستی چون وقت آزاد ...
مشاهده تمام رمان های حمیدرضا نجفی
مجموعه‌ها