مجموعه داستان خارجی

دیوانه در مهتاب

وقت آزاد نداشتم یاد شما مانده است توی کله‌ی ما حتما که خنده کردی به حرف ما که پرسیدم وقت آزاد چی هست شما فرمودی خیلی زرنگ هستی سرپرست هم می‌گوید شما زرنگ هستی به ما چون وقتی همه‌جا برق می‌زند ما تی‌ ‌کشیده‌ایم همه‌جا اما گول نمی‌خورم که زرنگ هستم تا شما فرمودی خیلی زرنگ هستی چون وقت آزاد نداری به این روی قبله ما از اول هیچ موقع وقت آزاد نداشته هنوز راه نمی‌برم چی هست وقت آزاد شما گفتی برویم منزل ما فرمودی الان معلوم می‌شود هر چه‌قدر وایسادیم منتظر شدیم معلوم بشود نشد هیچ ولی شما بوی خوب دادی و شکل عروسک‌های بخش اطفال بودی و به ماه خوب نگاه می‌کردید...

چشمه
9789643623838
۱۳۹۰
۷۶ صفحه
۲۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمیدرضا نجفی
باغ‌های شنی
باغ‌های شنی چه روزگاری است! من البته کتاب اولم را با پول معلمی درآوردم و خودم هم به کتابفروشی‌ها دادم که پولش هم هیچ‌گاه برنگشت. ولی امروز هیچ معلمی نمی‌تواند چنین کند. پس انگار نویسنده‌ای می‌تواند صاحب کتاب اول باشد که یا ارث و میراثی داشته باشد و یا اول رفته باشد به کسب حتما حلال و یک میلیونی یا دست کمش ...
مشاهده تمام رمان های حمیدرضا نجفی
مجموعه‌ها