مادربزرگ گفت: "هروقت یک حلزون زنده روی برگ کاهو میبینم فورا میخورمش تا فرار نکند. نمیدانی چهقدر لذیذ است!" مادربزرگ پیر و نقنقو و غرغروی جرج در خوردن هم عادتهای عجیب و غریبی دارد. جرج که دیگر تحمل این عادتها را ندارد تصمیم میگیرد برای همیشه اخلاق ناپسند او را اصلاح کند. داروی مخصوصی میسازد که در بدی، دست کمی از اخلاق مادربزرگ ندارد... با نتایجی معجزهآسا!