مجموعه داستان خارجی

خواب با چشمان باز

مادرشان فکر می‌کرد تنها باعث و بانی مرگ آدم‌ها خون است. انگشت‌شان که می‌برید، دستمال را با نیرویی که از جایی ناپیدا توی انگشت‌های استخوانی‌اش جمع می‌شد، روی بریدگی آن‌قدر فشار می‌داد تا جیغ‌شان را درمی‌آورد. ایمانی راسخ داشت که همه مردم یا از کم‌خونی می‌میرند یا از پر خونی. می‌گفت بدا، بدا به حال کسی که خونش بوی آسمان بشنود یا رنگ زمین تشنه ببیند.

چشمه
9789643627232
۱۳۹۰
۱۵۶ صفحه
۳۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ندا کاوسی‌فر
3 ترکه بر دوچرخه (من میمون و پدر)
3 ترکه بر دوچرخه (من میمون و پدر) باغ وحش رفتن یک دردسر بزرگ داشت، آن‌ هم این بود که برای دیدن حیواناتی که من خیلی دوستشان داشتم باید بلیت می‌خریدیم. آن هم دوتا. زندگی این طوری است. هر وقت چیزی را دوست داری باید برای خواستنش بلیت بگیری و بلیت هم بعضی وقت‌ها گران است. اما از آن جایی که هر کاری راهی دارد، بلیت گران هم ...
مشاهده تمام رمان های ندا کاوسی‌فر
مجموعه‌ها