مجموعه داستان خارجی

بانو و سگ ملوسش

داستان‌های چخوف همه هشدار دهنده و در عین حال دارای لحنی آرام و خالی از هر گونه درس اخلاق و رفتار و تعیین وظیفه است. همه‌‌ی داستان‌ها و نمایش‌نامه‌هایش با بیانی ساده و روان و طبیعی نوشته شده است و در آن‌ها احساس نارضایتمندی از زندگی را چنان که هست و آرزومندی زندگی را، چنان که باید باشد، در دل خوانندگان و تماشاگران برانگیخته است و برمی‌انگیزاند. در آثار چخوف آنچه بیش از هر چیزی به چشم می‌آید این است: ایمان به حقیقت و امید.

قطره
9789643419936
۱۳۸۸
۲۴۴ صفحه
۱۶۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
آنتوان چخوف
صفحه نویسنده آنتوان چخوف
۷۶ رمان آنتون پاولوویچ چِخوف داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از ...
دیگر رمان‌های آنتوان چخوف
دایی وانیا (صحنه‌هایی از زندگی روستایی)
دایی وانیا (صحنه‌هایی از زندگی روستایی) مدت بیست و پنج سال جایی را اشغال کرده که شایسته‌اش نبوده. خب، حالا رفتنش را نگاه کن: خودش را یک نیمچه خدا فرض نمی‌کند؟… آنتون چخوف (1904 – 1860) یکی از بزرگ‌ترین داستان کوتاه‌نویسان دنیاست که عمده آثارش در ایران منتشر شده است. او نمایشنامه‌هایی هم دارد که آمیزه‌ای از تراژدی و کمدی است و در ایران چند بار ترجمه ...
بهترین داستان‌های کوتاه (آنتوان چخوف)
بهترین داستان‌های کوتاه (آنتوان چخوف) مهم‌ترین دستاورد چخوف از کار با مجله تکه‌پاره این بود که آموخت صحنه‌ها را به صورت نمادین خلاصه کند و سکوت آبستن در اثر بگنجاند و این هر دو از شرایط لازم کار برای مجله‌های فکاهی شمرده می‌شد که بعدها به پختگی کامل رسید و نیز آموخت که، با آوردن برش‌های کوتاه، تاثیر اولیه را بر جا گذارد و از ...
دشمنان
دشمنان «عمر یک انسان از هر اندوه شخصی گران‌بهاتر است. من از شما تمنا دارم که شجاعت و شهامت به خرج بدهید، به نام انسانیت این تمنا را از شما می‌کنم.» کریلوف رنجیده گفت: «انسانیت از هر دو سو باید باشد، به نام همان انسانیت از شما خواهش می‌کنم که مرا با خود نبرید. خدایا، چه فکر عجیبی! من به زور سرپا ایستاده‌ام، ...
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا اسمیرنف: فکر کرده‌اید چون یک موجود لطیف هستید حق توهین کردن دارید؟ بدون اینکه کسی حقتان را کف دستتان بگذارد؟ بله؟‌ من شما را به دوئل دعوت می‌کنم. لوکا: ای خدای بزرگ! مادر مقدس! آب! اسمیرنف: بله،‌ دوئل می‌کنیم! پوپووا: فکر کرده‌اید از مشت‌های قوی و گردن کلفت‌تان می‌ترسم؟‌ بله، شما یک غول‌ هستید!
مشاهده تمام رمان های آنتوان چخوف
مجموعه‌ها