رمان خارجی

بدون لهجه خندیدن

(Laughing without an accent)

این داستان درست مثل داستان‌های دیگر این نویسنده جذاب و سرگرم کننده می‌‌باشد. داستان‌های خانوادگی استثنایی که با شوخ‌طبعی طنزآمیز عاری از هرگونه احساساتی گر گفته شده است. این کتاب ما را به درک این‌که آمریکایی بودن یعنی چه نزدیک‌تر می‌کند.

جمهوری
9786005687095
۱۳۸۹
۱۴۴ صفحه
۱۶۹۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فیروزه جزایری دوما
صفحه نویسنده فیروزه جزایری دوما
۸ رمان فیروزه جزایری دوما، نویسنده ایرانی آمریکایی است. فیروزه جزایری، در سال ۱۳۴۴ در شهر آبادان به دنیا آمد. زمانی که وی ۷ ساله بود، به همراه خانواده از طرف شرکت نفت ایران که پدرش در آن به عنوان مهندس کار می‌کرد، به شهر ویتی‌یر در کالیفرنیا رفت. پس از دو سال زندگی در آمریکا به ایران بازگشت و در اهواز و تهران به‌سر برد. دو سال بعد، دوباره خانوادهٔ وی به آمریکا برگشتند و ابتدا در ویتی‌یر و سپس در نیوپورت‌بیچ ...
دیگر رمان‌های فیروزه جزایری دوما
عشق طنز مشق طنز (خاطره دوران بلوغ 1 ایرانی در آمریکا)
عشق طنز مشق طنز (خاطره دوران بلوغ 1 ایرانی در آمریکا) هفت ساله بودم که همراه پدر و مادر و برادر چهارده ساله‌ام، فرشید، از آبادان در ایران به شهر «ویتی یر» کالیفرنیا رفتم. برادر بزرگترم، فرید، را یک سال قبل به فیلادلفیا فرستاده بودند تا در آنجا به دبیرستان برود. او هم مثل اغلب جوان‌های ایرانی همیشه آرزو داشت در کالجی در خارج از کشور حضور پیدا کند و به ...
خنده لهجه نداره
خنده لهجه نداره فیروزه جزایری دوما، نویسنده کتاب Funny in farsi است که در ایران با نام عطر سنبل، عطر کاج ترجمه شده است. او در این کتاب جدیدش داستان‌هایی لطیف و خنده‌دار در مورد وقایعی تعریف می‌کند که برای خودش و خانواده‌اش در ایران و آمریکا پیش آمده است. مطالب فکاهی، تاثیرگذار و مطرح این کتاب حاکی از آن است که چگونه ...
عطر سنبل عطر کاج
عطر سنبل عطر کاج عطر سنبل، عطر کاج ترجمه کتاب Funny in farsi است که با اجازه و تایید نویسنده در ایران منتشر می‌شود. این اثر یکی از کتاب‌های پر فروش آمریکا در دو سال گذشته بوده و جوایز متعددی کسب کرده است از جمله یکی از سه کاندیدای نهایی جایزه برتر (معتبرترین جایزه کتاب‌های طنز آمریکا) در سال 2005 و کاندیدای جایزه Pen ...
بامزه در فارسی (متن کامل)
بامزه در فارسی (متن کامل) هفت ساله بودم که همراه پدر و مادر و برادر چهارده ساله‌ام، فرشید، از آبادان در ایران به شهر «ویتی یر» کالیفرنیا رفتم. برادر بزرگترم، فرید، را یک سال قبل به فیلادلفیا فرستاده بودند تا در آنجا به دبیرستان برود. او هم مثل اغلب جوان‌های ایرانی همیشه آرزو داشت در کالجی در خارج از کشور حضور پیدا کند و به ...
خنده لهجه‌ندار
خنده لهجه‌ندار آن قسمت‌هایی از زندگی ما که عوض شدند آن‌هایی نبودند که خودمان انتظار داشتیم. از کجا می‌دانستیم یک روز ساق‌بند پا می‌کنیم و می‌رویم کلاس اروبیک؟ می‌دانستیم بچه‌های خانواده همگی دانشگاهی می‌شوند ولی از کجا خبر داشتیم زبان فارسی خودمان را تا حدی فراموش می‌کنیم و به جایش مقداری اسپانیایی یاد می‌گیریم؟ چیزی که ما می‌خواستیم رفاه و آسایش زندگی ...
مشاهده تمام رمان های فیروزه جزایری دوما
مجموعه‌ها