“... منظورم از نوشتن این متنها به هیچ وجه ارائه نظریهای درباره رمان نبوده است. بلکه فقط درصدد بودم تا از نظر خودم روندهای اصلی تحولات در ادبیات معاصر را نشان دهم. اگر من در بعضی صفحهها با رغبت اصطلاح “رمان نو“ را به کار میبرم، نه به این نیت است که مکتبی ایجاد کنم، و نه حتی گروه معین و متشکلی از نویسندگان را که در سمت و سوی خاصی کار میکنند یا خواهند کرد، در آن بگنجانم. بلکه نامگذاری آسانی است که همه کسانی را که در جست و جوی شکلهای جدیدی برای رمان هستند دربر میگیرد؛ شکلهای جدیدی که بتوانند رابطههای جدیدی میان انسان و دنیا را توصیف (یا خلق) کنند...“ آلن رب گرییه “این کتاب و کتاب گرایشهای ناتالی ساروت در واقع اساسنامه مکتب یا به قول خودشان جنبشی است که در نیمه اول قرن بیستم و به پیروی از نویسندگان بزرگ دیگری در سراسر جهان، از جمله جویس، وولف، فاکنر، کافکا و غیره در فرانسه آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد“