رمان ایرانی

ضیافت اشک‌ها

به دنبال تو هستم هر کجا که کلامی از بودن شنیده‌ام من به هر کجا و ناکجا سرک کشیده‌ام تا بارقه‌ای از امید بیابم حتی یک خبر من باور نمی‌کنم که از نبودن تو سخن می‌گویند شاید هم نمی‌خواهم که باور کنم ولی به تقدیر اعتقاد دارم و همان‌گونه که روزی همین تقدیر تو را با خودش برد ایمان دارم که تو را لااقل برای باور امید باز خواهد گرداند.

شادان
9786005246377
۱۳۸۸
۳۲۸ صفحه
۳۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فاطمه زاهدی
شب زیبا شدن من
شب زیبا شدن من
چشمان منتظرم
چشمان منتظرم
باغ خاطره‌ها
باغ خاطره‌ها نمی‌دانم چه چیز در نگاهش بود که با همان نظر اول تمام وجودم را به لرزه درآورد. یک چیزی مرا به خودش جذب کرد. لرزشی خفیف سر تا پای وجودم را فرا گرفت. زبانم بند آمده و ماتم برده بود. بدون اینکه بتوانم حرکت کنم به صورتش خیره شده بودم و فقط نگاهش می‌کردم. او سرش را پایین انداخته بود ...
تو اولین طلوع بودی
تو اولین طلوع بودی سروین یک بار دیگر نیز به ملاقات سهیل رفت و با پنهان کردن تنفر شدیدش و گرفتن ظاهری شاد و خندان به خود، اطمینان یافت که سهیل پس از آزادی از زندان از او خواستگاری و با وی ازدواج خواهد کرد و او خواهد توانست نقشه خود را به اجرا بگذارد.
مشاهده تمام رمان های فاطمه زاهدی
مجموعه‌ها