رمان نوجوان

خمره (2 زبانه)

(The big clay jar khomre)

تیمور روحی
معین
9789641154211
۱۳۸۲
۳۶۸ صفحه
۱۰۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
هوشنگ مرادی کرمانی
صفحه نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی
۲۱ رمان هوشنگ مرادی کرمانی در سال 1323 در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان کرمان متولد شد. تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. مادرش از دنیا رفته بود و پدرش دچار نوعی ناراحتی روانی-عصبی شده بود و قادر به مراقبت از فرزندش نبود. از همان سنین کودکی به خواندن علاقه خاص داشت و عموی جوانش که معلم روستا بود در این علاقه بی‌تاثیر نبود. پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان ...
دیگر رمان‌های هوشنگ مرادی کرمانی
ته خیار
ته خیار پیرزن بلند و لاغر پایش را به زمین می‌کشید و می‌رفت. به «مستراح عمومی» اشاره می‌کرد و می‌گفت: بفرمایید، دهانتان را شیرین کنید. زنی که دست دختر بچه‌ای را می‌کشید. رسید به پیرزن لاغر. پیرزن گفت: بفرمایید دهانتان را شیرین کنید. منزل خودتان است.
مهمان مامان
مهمان مامان توی کوچه جا به جا «سرعت‌گیر» درست کرده بودند. بالشتک‌هایی از سطح کوچه بالا آمده بود. امیر فرمان را سفت چسبیده بود. ژیان از سرعت‌گیرها بالا می‌رفت، می‌افتاد پایین، درق و دروق تلق و تلوق صدا می‌کرد. ـ خدا کند ماشین مردم نشکند.
لبخند انار
لبخند انار لبخند انار مجموعه داستان طنزی است که حاصل کار نویسنده طناز و مشهور ایرانی هوشنگ مرادی کرمانی است. از کارهای مشهور این نویسنده می‌توان به قصه‌های مجید اشاره کرد که دوران نوجوانی را به سبک زیبا و جانداری به ثبت رسانده است. لبخند انار مجموعه داستانی است ناپیوسته، که اکثرا به صورت جداگانه نوشته شده‌است و از نثر قوی‌ای برخوردار ...
آب‌انبار
آب‌انبار سر و صدا و جیغ و داد و آواز غمگین پرندگان بازار را پر کرده بود. کودکان بازیگوشانه و شادی‌کنان پرنده‌ها را به یکدیگر و به شیخ نشان می‌دادند و گه‌گاه به دنبال شیخ می‌دویدند: - ببینید، چه زیباست، چه پرهایی، نامش چیست؟ - چه نوکی دارد! - چه گردنی، چه قدبلند، پاهایش، چه پاهایی! - دمش را نگاه کنید، روی زمین می‌کشد. چه ...
تنور و داستان‌های دیگر
تنور و داستان‌های دیگر نگاه کن، ببین خودش را به چه روزی انداخته. همه این‌ها از طمع روزگار است. خوب، مرد، می‌گفتی زنی بیاید برایت نان بپزد. حالا دو تا نان هم مزد دستش را می‌دادی، یا تکه‌ای نان بچه‌اش می‌خورد. بهتر از این بود که این بلا را سر خودت بیاوری و از زمین و آسمان خجالت بکشی.
مشاهده تمام رمان های هوشنگ مرادی کرمانی
مجموعه‌ها