گربه مداد قرمزش را میگذارد توی جامدادی و به ماشین قرمز که کشیده است میگوید: ‹‹ خب، حالا که تمامت کردم میآی بهم سواری بدی؟ میخوام برم پیش ملیکا پز بدم.›› ماشین قرمز با برفپاککنهایش دست میکشد روی صورتش و میگوید: ‹‹ نخیر، من به کسی سواری نمیدم!››