مجموعه داستان خارجی

آوای جاودان دختران ایرانی و 87 داستان کوتاه دیگر از ایران باستان

پادشاه مهرداد، تکانی خورد. با خود گفت: چگونه چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می‌کنند و او خود نمی‌داند. آن شب تا به پگاه خورشید، مهرداد اشکانی، نخستین پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به گفته‌های آنها اندیشید. فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه‌ای که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت و با شگفتی دید آن خانه متروکه است. از همسایگان پرسیدند و آنها گفتند: سال‌ها پیش در این خانه مرد و زنی بودند با سه دختر که فرش می‌بافتند هر سه دانا و از شاگردان ورتا (بانوی فیلسوف و دانشمند آغاز دودمان اشکانیان). همه آنها بدست مزدوران آندراگوراس یونانی به جرم ایراندوستی زنده در کف همان خانه دفن شدند...

نی نگار
9789642617890
۱۳۹۰
۱۱۲ صفحه
۱۰۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
قصه‌ها و داستان‌های جانی رداری
قصه‌ها و داستان‌های جانی رداری کتاب حاضر شامل 54 قصه و افسانه است که از 4 مجموعه این نویسنده به نام‌های اشتباه‌های جورواجور، قصه‌های جادویی، قصه‌های رنگارنگ و قصه‌های تلفنی انتخاب و به فارسی ترجمه شده‌اند.
بهترین داستان‌های جهان 3 (قرن 19 و 20 دوران طلایی بخش دوم) مجموعه داستان
بهترین داستان‌های جهان 3 (قرن 19 و 20 دوران طلایی بخش دوم) مجموعه داستان در واقع حاصل کار غم‌انگیز و آرامبخش است. دست مستقل و مغرور که اعتقاد داشت برای خود شخصیتی دارد، ا ز هستی خودمختار برخوردار است و اداره خود را بر عهده دارد. به این نتیجه رسید که او تنها یک درونمایه ادبی است. مضمونی تخیلی که بارها سوژه قلم نویسندگان قرار گرفته است و من باید بگویم که دست با ...
لغت‌فروش (داستان نویسندگان زن جهان) مجموعه داستان
لغت‌فروش (داستان نویسندگان زن جهان) مجموعه داستان فورا زندانی‌اش را نزد نامزد انتخابات برد و همان‌‌طور که لوله تفنگ را به پشت گردن دختر فشار می‌داد به کلنل گفت: «این جادوگر را برای‌تان آوردم تا لغت‌هایش را پس بگیرید . مردانگی‌تان را به شما بازگرداند، کلنل.»
نخل و غبار
نخل و غبار هیچ‌کس نمی‌داند که شب‌ها می‌آید. از همین گوشه باز پرده، تکان می‌خورد و بعد همه‌جا روشن می‌شود. تنم گر می‌گیرد. می‌لرزم و یواشکی چشم می چرخانم که گمش نکنم. انگار عادتمان شده که او یک‌هو بیاید و من در سکوت دنبالش راه بیفتم...
عطر دارچین
عطر دارچین خانم پاین عزیز، جناب پدر ویر کشیش اقلیت انگلیسی زبان، سرکار عالی را به من معرفی کرده‌اند. من فرد رک‌گویی هستم، پس بدون مقدمه‌چینی به اصل مطلب می‌پردازم. پدر ویر گفتند شما به تازگی همسر خود را از دست داده‌اید و سرپرستی ندارید. ایشان فکر کردند که شاید شما به ازدواج با مردی که بتواند علاقه و امنیت مورد نظرتان ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها