برای درک درست و ارزشگزاری گونترگراس، نخست باید شاهکارش طبل حلبی را خواند؛ بدون خواندن این اثر هر نوع اظهار نظر قطعی پیشداوری صرف است. گرایش گونترگراس به نویسندگانی چون رابله و سروانتس و شیوه نوشتن داستانی آنها و به کار گرفتن اسطوره و افسانه و فابل و انتخاب آدمهای گوژپشت و گورزاد و غمبادی و سگ و موش و گربه همه از این رهگذر است. آدمهای گراس اغلب مجنون و معیوب و علیلاند، اغلب دلقکاند، اما از نیرویی عجیب و شیطانی برخوردارند، از نیروی قهرمانسازی... طبل حلبی اثری است فلجکننده، خواننده را در چنگال خود میگیرد، و آنگاه با سر در گنداب زندگی دهشتزا رهایش میکند.